شعر در مورد آهن
شعر در مورد آهن
شعر در مورد آهن ,شعر در مورد آهن زنگ نزن,شعر در مورد آهنگ,شعر در مورد آهنگری,شعر در مورد آهن ربا,شعری در مورد آهن,شعر کودکانه در مورد آهن ربا,شعر در مورد راه آهن,شعر در مورد کاوه آهنگر,شعر زیبا در مورد آهن ربا,شعر درباره ی اهن زنگ نزن,شعر کودکانه در مورد اهن ربا,شعر درباره آهن ربا,شعر کودکانه درباره آهن ربا,شعر در مورد آهنربا,شعر درباره راه آهن
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آهن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
حرف نزن فقط محکم در آغوشم بگیر
مثل آب، آهن گداخته را …
شعر در مورد آهن
چه می گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
شعر در مورد آهن زنگ نزن
ایران به شوق زندگی در مرگ رویینتن شده
مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده
شعر در مورد آهنگ
داشتم از این شهر می رفتم صدایم کردی جا ماندم از کشتی ای که رفت و غرق شد!
البته این فقط می تواند یک قصه باشد در این شهر دود و آهن دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و تو صدایم کنی! فقط می خواهم بگویم تو نجاتم دادی تا اسیرم کنی!
شعر در مورد آهنگری
منتظرم … شبیه یک آهنگِ غمگین قدیمی ، در آرشیو رادیو …
زنگ بزن، بگو که میخواهی مرا بشنوی .
شعر در مورد آهن ربا
هر که پیوندد به اهل حق ز مردان خداست
آهن پیوسته با آهن ربا، آهن رباست
شعری در مورد آهن
به روز رزم که آهن دلان آهن خفتان
بسان آتش سوزان نهان شوند در آهن
شعر کودکانه در مورد آهن ربا
دل من آهن و عشق تو بود مغناطیس
ربود جذبه آهن ربای آهن ما
شعر در مورد راه آهن
آتش ز آهن آمد و زو گشت آهن آب
آهن ز خاره زاد و از او گشت خاره سست
شعر در مورد کاوه آهنگر
ای عجب با جمله آهن به هم آن صورت است
گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است
شعر زیبا در مورد آهن ربا
وگر افراسیابش نیز خوانم بس عجب نبود
که آهن خود و آهن جوشن و آهن قبا آمد
شعر درباره ی اهن زنگ نزن
دل تو همچو سنگ و من چو آهن ثابت اندر عشق
ایا آهن ربا آخر سوی آهن نمی آیی
شعر کودکانه در مورد اهن ربا
کوه آهن شد غمم وز بخت من
در جهان آهن ربایی مانده نیست
شعر درباره آهن ربا
بل که آهن ز آه من بگداخت
ز آهن آواز الامان برخاست
شعر درباره آهن ربا
مظفری که به اندیشه کین تو اندتوخت
ز پیل آهن یشک و ز شیر آهن خای
شعر کودکانه درباره آهن ربا
جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان
مانند آهن پاره ها در جذبه آهن ربا
شعر در مورد آهنربا
نرم آهن و سنگی سوی انوار چه ره یافت
کز آهن و سنگی علم نور برآمد
شعر درباره راه آهن
آن را که بود آهن آهن ربا کشید
وان را که بود برگ کهی کهربا ببرد
شعر در مورد آهن
طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن
وز آهن و سنگ جسته آتش سوی من
شعر در مورد آهن زنگ نزن
گفتی که چه بی شرم و چه آهن روئی
آئینه کند همیشه آهن روئی
شعر در مورد آهنگ
یکی سرو بودی چو آهن قوی
تو را سرو چنبر شد آهن خمیر
شعر در مورد آهنگری
مردمان آهن بسیار بسودند ولیک
جز به داوود نگشت آهن و پولاد خمیر
شعر در مورد آهن ربا
گر آهن نیستی تف آه
با خود بردی بر آسمانم
شعری در مورد آهن
گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
شعر کودکانه در مورد آهن ربا
جنیان ترسند ز آهن لیک از عشق کفش
دیدها بر آهن تیغ یمان افشانده اند
شعر در مورد راه آهن
زاهدا دل بده بقصه عشق
آهن کهنه را بحلوا ده
شعر در مورد کاوه آهنگر
صیقل آینه نه فلکست
ز امتحان آهن پرزنگ بیار
شعر زیبا در مورد آهن ربا
چو آهن گشت آیینه به آخر
بگفتا شکر ای سلطان هادی
شعر درباره ی اهن زنگ نزن
دانه دامست، چرا می خوری؟!
آهن سردست، چرا می زنی؟!
شعر کودکانه در مورد اهن ربا
از کوه خیزد آهن و زر، لیک وقت کار
زر تاج شاه گردد و آهن تبر شود
شعر درباره آهن ربا
هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش حامله
وز حریصی چون نعایم آهن و آتش خورم
شعر کودکانه درباره آهن ربا
تا مرا دیدی ز خلق از عشق رویت سوخته
سنگ و آهن بودت از دل سنگ بر آهن زدی
شعر در مورد آهنربا
زنگار ز مس بگذرد و زنگ ز آهن
ز آن تیر و سنان از مس و آهن بگذارند
شعر درباره راه آهن
می کند تأثیر در آهن دلان هم حرف سخت
چشم سوزن را اگر آهن ربا روشن کند
شعر در مورد آهن
گربه سنگ و آهن از چشم بدان گیرم پناه
چشم بد از سنگ و آهن چون شرر پیدا شود
شعر در مورد آهن زنگ نزن
روح چون تن پرور افتد عاقبت تن می شود
آب در آهن چو لنگر کرد آهن می شود
شعر در مورد آهنگ
نیم نومید از جذب محبت با گرانجانی
که آهن صاحب بال و پر از آهن ربا گردد
شعر در مورد آهنگری
به وصل از دامن عاشق ندارد دست دلگیری
که ممکن نیست زنگ آهن از آهن ربا خیزد
شعر در مورد آهن ربا
گفتم از آن بترس که آهن دلی کنم
گفت آن پری نیم که ز آهن کنم فرار
شعری در مورد آهن
آهن خرد آیینه گر بر وی نهد زخم شرر
ما را نمی خواهد مگر خواهم شما را بی شما
شعر کودکانه در مورد آهن ربا
پری بگریزد از آهن تو ای ماه پری چهره
چرا یکپاره آهن را نهان در پرنیان کردی
شعر در مورد راه آهن
دل نیست کم از آهن آهن نه که می داند
آن سنگ که پیدا شد پولادربایی را
شعر در مورد کاوه آهنگر
خروش و جوش هر مستی ز جوش خم می باشد
سبکساری هر آهن ز تو آهن ربا باشد
شعر زیبا در مورد آهن ربا
ای خروشیده ز دردم سنگ و آهن دم به دم
چون نجست از سنگ و آهن برق بخروشیده گیر
شعر کودکانه در مورد اهن ربا
ز بخت من ز دل تو سدیست از آهن
که آهن آید فرزند از زن و شو سنگ
شعر درباره ی اهن زنگ نزن
تا درون سنگ و آهن تابش و شادی رسید
گر تو را باور نیاید سنگ بر آهن بزن
شعر درباره آهن ربا
بربوده گشتند آن طرف چون آهن از آهن ربا
زان سان که سوی کهربا بی پر و پا پرد کهی
شعر کودکانه درباره آهن ربا
چسان از پنجه آهن ربا دامن کشد آهن؟
به روی خاک، گنج از جذبه قارون نمی آید
شعر در مورد آهنربا
کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود
این زمان از سایه خود کوه آهن می کشم
شعر درباره راه آهن
آهن که چه دید از غم آن چهره بگویید
تا آینه پیشش نزنند آینه داران
شعر در مورد آهن
منقاد دلیلی شو، در راه، که آهن را
بی صحبت اکسیری دورست ز زر بودن
شعر در مورد آهن زنگ نزن
سنگین دل تو در همه عمر از طریق مهر
بر حال من نسوخته و آهن بسوخته
شعر در مورد آهنگ
نقد تو زیر سکه معنی کجا نهند؟
چون آهن تو زر نشد از کیمیای دل
شعر در مورد آهنگری
گرفتمت که بکوبم بسی به پتک نصیحت
چه آلت از تو توان ساختن؟ که آهن سردی
شعر در مورد آهن ربا
کاهن و سنگ را چو آب کند
آتشی، کو بزاد از آهن و سنگ
شعری در مورد آهن
بی کشش نتوان به پای آهن این ره را برید
دست خود ای سوزن از آهن ربا کوته مکن
شعر کودکانه در مورد آهن ربا
نهفته آهن در سنگ خاره است و
ترا درون سینه چون گل، دلی است از آهن
شعر در مورد راه آهن
در تجرد رشته واری بند دست و پا شود
بر شناور کوه آهن می شود، سوزن در آب
شعر در مورد کاوه آهنگر
کوشش جان برنیاید با گرانی های جسم
آب در آهن گران سیرست، چون آهن در آب
شعر زیبا در مورد آهن ربا
در تعلق کوه آهن در شمار سوزن است
در تجرد سوزنی همسنگ کوه آهن است
شعر درباره ی اهن زنگ نزن
آب آهن را زمین تشنه لب آهن رباست
تیغ او خواهد به فریاد گلوی من رسید
شعر کودکانه در مورد اهن ربا
ترک اراده کن سبکبار می شود
آهن چو تن به جذبه آهن ربا دهد
شعر درباره آهن ربا
کمند جذبه من کوه آهن بر کمر دارد
به سوزن برنمی آیم اگر آهن ربا باشم
شعر کودکانه درباره آهن ربا
به گرز آهن سای و به نیزه صخره گذار
به تیر موی شکاف و به تیغ شیر اوژن
شعر در مورد آهنربا
گر نفاذ دیو بندت باس آهن بشکند
درع داودی کند در دستها زین پس پری
شعر درباره راه آهن
فرستاده شد گرچه نیکو نباشد
که زنگار آهن سوی کان فرستم
شعر در مورد آهن
بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است
چشم زخمی گر هجوم آرد دعای جوشن است
شعر در مورد آهن زنگ نزن
ز اختلاط سخت رویان کینه جولان میکند
سنگ و آهن تا بهم ناید شرر بیتاب نیست
شعر در مورد آهنگ
اعتباراهل ظلم از عالم اقبال نیست
آتش آلود است آن آبی که آهن میکشد
شعر در مورد آهنگری
نیست دوام حضور جز بثبات قدم
گر در دل میزنید حلقه آهن برید
شعر در مورد آهن
- ۰ نظر
- ۳۰ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۸